عملکرد مغز و لذت روانی غذا خوردن در چاقی و لاغری
وقتی غذا به تنها تفریح زندگی مان تبدیل می شود.
یک لحظه به دوست دوران کودکی‌تان فکر کنید. آیا او را به خاطر می‌آورید؟ خاطره‌های شادی را که با هم داشتید و بازی‎هایی که انجام می‌دادید. به نظرتان چرا مغزتان با دقتی شگفت‌انگیز این خاطرات را ثبت کرده و سال‌های سال نگه داشته است؟ آیا تابه‎‌حال از خودتان پرسیده‌اید که چطور چیزی در ذهن ما ثبت می‌شود یا چه اتفاقی می‌افتد که ما بعضی چیزها را یاد می‌گیریم؟ پاسخ این است که مغز ما، هر چیزی را که برایش پاداش به همراه داشته باشد، یعنی لذت‌بخش باشد، فشار و تنش را کم کند و یا حتی احتمال فشار و تنش را در آینده کاهش دهد، به عنوان یک موضوع مهم ثبت می‌کند.

به همین دلیل است که ما یاد می‌گیریم کارهایی را که خوشایند و برای‌مان مهم است، بیش‌تر انجام بدهیم. خوب تصور کنید که تاریخچه‌ی رابطه‌ی ما با غذاها و لذت ناشی از غذاها به کجا برمی‌گردد. این موضوع برمی‌گردد به وقتی که در آغوش مادرمان بودیم و از نعمت محبت او برخوردار می‌شدیم و شیر مادر را می‌نوشیدیم. شیر مادر به خاطر داشتن ماده‌ی تریپتوفان آرام‌بخش است. در آن لحظات غرق لذت می‌شدیم و بدین‌ترتیب دوستی عمیق بین غذا خوردن و لذت در مغز ما پررنگ‌تر و معنادارتر می‌شد. اما تا این‌جا مشکلی وجود ندارد.
اگر ما اشتیاقی به خوردن غذا نداشتیم و آن را فقط از سر اجبار می‌خوردیم، به احتمال زیاد بسیاری از عزیزان‌مان را به دلیل فراموش کردن غذا از دست می‌دادیم و نسل‌مان به زودی منقرض می‌شد. از طرفی غذاها روش خوبی برای بیش‌تر کردن لذت از زندگی هستند. برای مثال نمی‌شود یک جشن درست و حسابی را بدون داشتن غذای خوب تصور کرد.
اما مشکل وقتی پیش می‌آید که غذا خوردن تنها روش ما برای لذت بردن می‌شود و سعی می‌کنیم از لذت غذا سواستفاده کنیم. پژوهش‌گران علوم اعصاب بر این باور هستند که اگر ما به اضافه‌وزن یا چاقی دچار می‌شویم، دلیلش این است که برای تأمین نیاز مغزمان به لذت، از غذا بیش از حد نیاز استفاده می‌کنیم.
ما غذاها را با روش‌های هوشمندانه بیش از حد خوشمزه می‌کنیم (قند، چربی و نمک زیادی به آن‌ها اضافه می‌کنیم)؛ زیادتر از حد غذا می‌خوریم و بدین‌ترتیب تعادل بین میزان لذت لازم و میزان لذت دریافتی در مغز را به هم می‌زنیم. مغز ما خاطره‌ی این اتفاق خوشمزه (پرخوری) را به عنوان یک رفتار مهم ثبت می‌کند تا بعدها و در صورت نیاز، دوباره به آن بپردازد. همین موضوع باعث می‌شود که بعد از مدتی، غذا مانند همان دوست دوران کودکی، تبدیل به موضوع عزیزی در زندگی‎مان بشود که علی‌رغم مشکلاتی که چاقی برایمان ایجاد می‌کند، نمی‌توانیم از آن دست بکشیم.
وقتی که مغز ما یاد گرفت که از غذا به عنوان یک روش لذت بردن استفاده کند، به مرور زمان بیش‌تر و بیش‎تر به آن وابسته می‌شود تا جایی که هیچ تفریحی را نمی‌تواند بدون حضور دوست قدیمی (غذا) تصور کند و همین موضوع باعث افزایش وزن و چاقی می‌شود.

این موضوع پیغام مهمی برای کسانی دارد که می‌خواهند وزن کم کنند. اگر مغز شما هم، مانند مغز همه‌ی افراد دچار اضافه‌وزن، به لذت ناشی از غذاخوردن وابسته است، قبل از هر چیز بایستی برای خودتان روشی برای لذت بردن از زندگی پیدا کنید که در آن غذا نقش پررنگی نداشته باشد و یا حتی اگر چنین چیزی نیز ممکن نیست، غذاهای سالمی را جایگزین غذاهای ناسالم کنید.

چاقی و لاغری حاصل از عملکرد مغز و لذت روانی غذا خوردن
مقاله جالب و خواندنی درباره تاثیرات روانی مغز بر چاقی